کد مطلب:77556 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:115
قال لمروان بن الحكم بالبصره یعنی از كلام امیرالمومنین علیه السلام است كه گفت از برای مروان بن الحكم در بصره: «قالوا: لما اخذ مروان بن الحكم اسیرا یوم الجمل، فاستشفع الحسن و الحسین علیهماالسلام الی امیرالمومنین علیه السلام، فكلماه فیه، فخلی سبیله، فقالا له: یبایعك یا امیرالمومنین، فقال علیه السلام: «او لم یبایعنی بعد قتل عثمان؟ لا حاجه لی فی بیعته، انها كف یهودیه، لو بایعنی بكفه لغدر بسبته.» یعنی گفتند ناقلین كه در وقتی كه مروان بن الحكم اسیر شد در روز جنگ جمل، پس طلب شفاعت كرد از حسنین علیهماالسلام به سوی امیرالمومنین علیه السلام پس ایشان سخن شفاعت درباره ی او گفتند و امیرالمومنین علیه السلام او را رها و آزاد كرد. پس حسنین علیهماالسلام گفتند مر امیر علیه السلام را كه مروان می خواهد كه بیعت با تو بكند. امیر علیه السلام گفتند: آیا بیعت نكرد با من بعد از كشته شدن عثمان و بعد خلف كرد؟ و مرا احتیاج به بیعت او نیست. به تحقیق كه دست بیعت او دست طایفه ی یهود است، كه معروف و مشهورند به غدر و مكر. اگر بیعت كرده است با من به دست خود، هر آینه غدر و مكر كرده است به عورت خود. و كسی كه مكار باشد به عورتش، بیعت دست او را اعتباری نباشد. و مكر با عورت چنان بود كه در روز [صفحه 377] جنگ عورتش را برهنه كرد و از غلبه ی مبارزش خلاص شد، چنانكه عمروعاص كرد. ([1]. «اما ان له امره كلعقه الكلب انفه و هو ابوالاكبش الاربعه و ستلقی الامه منه و من ولده موتا احمر.» یعنی بدان به تحقیق كه از برای او حكومتی باشد مثل لیسیدن سگ بینی خود را كوتاه و اوست پدر چهار پسر میش،[2] یعنی چهار پسر صاحب امارت و سلطنت و زود باشد كه برخورند امت از او و از پسران او مرگ سرخ را، یعنی قتل و كشته شدن را و احوال او و پسران جبار سفاك او در كتب تواریخ مسطور است. [صفحه 378]
و من كلام له علیه السلام
صفحه 377، 378.